درمان شناختی-رفتاری و خطاهای منطقی
- Farshid Rashidifar
- Jun 19, 2023
- 6 min read
فرشید رشیدی فر
مشاور و روان درمانگر
درمان شناختی-رفتاری (Cognitive Behavioral Therapy) یک رویکرد روان درمانی مبتنی بر شواهد است که بر ارتباط بین افکار، احساسات و رفتارها تمرکز دارد. هدف آن، کمک به افراد در شناسایی و به چالش کشیدن افکار و باورهای منفی یا غیرمنطقی به منظور جایگزین کردن آن افکار با افکار متعادل تر و واقعی تر میباشد.
آرون بک (Aaron T Beck) رویکردی به نام شناخت درمانی (Cognitive Therapy) را در نتیجه تحقیقاتی که در رابطه با افسردگی انجام میداد ایجاد کرد. مشاهدات او از افرادی که به علت افسردگی به او رجوع میکردند نشان داد که این افراد گرایش منفی در تفسیر وقایع زندگی داشتند که به تحریفات شناختی (cognitive distortions) در آنها منجر میشد. شناخت درمانی شباهت های زیادی با رفتار درمانی هیجانی منطقی (rational emotive behavior therapy) و رفتار درمانی (behavior therapy) دارد. شباهت این درمان ها به فعال بودن (active)، دستور العملی بودن (directive)، محدودیت دوران درمان (time limited)، حالمحور(present centered)، مشکلمحور(problem oriented)، مشارکتی (collaborative)، ساختاریافته (structured) و تجربی (empirical) بودن آنها میباشد. استفاده از انجام یک سری تکالیف ارائه شده که مستلزم شناسایی صریح مشکلات و موقعیت ها هستند از جمله مواردی می باشند که شامل این درمان میشود.
شناخت درمانی مشکلات روانشناختی را ناشی از فرآیندهایی مانند تفکرات نادرست، استنتاج و استنباط نادرست بر اساس اطلاعات ناکافی یا غلط، و ناتوانی در تمایز بین خیال پردازی و واقعیت می داند. شناخت درمانی یک درمان متمرکز بر بینش (insight) با یک مؤلفه روانی آموزشی قوی است که بر شناخت و تغییر افکار منفی غیر واقعی و باورهای ناسازگار تأکید دارد. شناخت درمانی روشی بسیار مشارکتی است و شامل آموزش نظارت داشتن بر افکاری است که بطور خودکار به فرد هجوم میاورند. این نوع درمان به فرد کمک میکند که صحت افکار خودکار خود را مورد آزمون قرار دهد، ارتباط بین این افکار را بسنجد، و در نتیجه، باورها و مفروضاتی که باعث اینگونه افکار نادرست می شوند را تغییر دهید. شناخت درمانی بر اساس پیش فرض های زیرعمل میکند:
ارتباطات درونی که افراد با خود دارند به منظور درون نگری (introspection) قابل دسترس باشد،
باورهای فرد در رابطه با موضوعات گوناگون دارای معانی بسیار شخصی است، و
این معانی به جای اینکه توسط درمانگر آموزش داده یا تفسیر شوند، توسط خود فرد قابل کشف است.
افراد تمایل دارند باورهایی که در رابطه با خود، دنیای پیرامون خود و آینده ای که برای خود تصور میکنند را حفظ کنند. تمرکز اصلی شناخت درمانی کمک به این افراد در بررسی و بازسازی باورهای آنها است. درمانگران با تشویق مراجعان به جمع آوری و سنجش شواهد لازم برای به اثبات رسانیدن باورهایشان به مراجع کمک می کنند تا تغییرات پایداری در خلق و خو و رفتار خود ایجاد کنند. شناخت درمانی بر این دیدگاه بنا شده که افرادی که دارای مشکلات عاطفی هستند به خطاهای منطقی (logical errors) دچار میشوند که باعث تحریف واقعیت عینی میشود. در زیر برخی از این تحریف های شناختی که منجر به فرضیات نادرست و تصورات نادرست می شوند را بررسی خواهیم کرد:
استنباط های خودسرانه و نامعقول (arbitrary inferences)
استنباط های نامعقول به نتیجه گیری بدون داشتن هرگونه شواهد مرتبط اشاره دارد. این شامل فاجعهسازی (catastrophizing) یا فکر کردن به بدترین نتیجه ای که ممکن است حاصل شود میشود. مثلا فرزند شما قرار است شب با دوستان خود برای گردش برود بیرون. شما خودتان را متقاعد خواهید ساخت که او حتما تصادف خواهد کرد و در آن تصادف حتما کشته خواهد شد.
انتزاع گزینشی (selective abstraction)
انتزاع گزینشی شامل نتیجه گیری بر اساس یک بخش بسیار کوچک از یک رویداد است و اطلاعات دیگر بطور کلی نادیده گرفته میشوند. فرض بر این است که رویدادهایی که اهمیت دارند، رویدادهایی هستند که با شکست و محرومیت سروکار دارند. به عبارتی دیگر، ممکن است شما ارزش خود را با اشتباهات و ضعف های خود بسنجید، نه با موفقیت های خود.
تعمیم بیش از حد (overgeneralization)
تعمیم بیش از حد فرآیندی است که در آن باورهای افراطی بر اساس فقط یک واقعه شکل میگیرند و به وقایع دیگر نا مشابه تعمیم پیدا میکنند. شما میتوانید در یک بیزینس شکست بخورید و به این نتیجه برسید که به درد هیچ کار دیگر نخواهید خورد و هر کار دیگری نیز انجام دهید به همین ترتیب شکست خواهید خورد.
بزرگنمایی و کم انگاری (magnification and minimization)
بزرگنمایی و کم انگاری عبارت است از بزرگ کردن یا کوچک شمردن یک موضوع بدون ایجاد توازن در درک و برداشت موضوع. به عبارتی دیگر شما ویژگی های مثبت افراد دیگر را بزرگ می کنید و ویژگی های خود را کوچک میشمارید.
شخصی سازی (personalization)
شخصی سازی تمایل افراد به ربط دادن رویدادهای خارجی به خود است، حتی زمانی که هیچ مبنایی برای ایجاد این ارتباط وجود ندارد. بعنوان مثال، در محل کار رئیس شما یک روز صبح به شما سلام نمی کند و شما کاملاً متقاعد می شوید که این رفتار حتما مربوط به کاری است که شاید فکر میکنید انجام داده اید بوده است. ممکن است به خود بگویید: "این وضعیت ثابت می کند که شما دیگر جایی در این سازمان ندارید و باید بدنبال کار دیگری باشید."
برچسب زدن و برچسب زدن اشتباه (labeling and mislabeling)
برچسب زدن و برچسب زدن نادرست شامل به تصویر کشیدن هویت فرد بر اساس نقص ها و اشتباهات انجام شده در گذشته میباشد که باعث بشوند بر اساس آنها هویت افراد را تعریف کنیم. بعنوان مثال، شما ممکن است کارمند خود را بی انگیزه و یا تنبل بدانید چون دیروز دیر سر کار آمده است!
تفکر دوگانه (dichotomous thinking)
تفکر دوگانه شامل طبقه بندی تجارب بصورت «یا این یا آن» است. با چنین تفکر قطبی شده، رویدادها با عبارات سیاه یا سفید برچسب گذاری می شوند. مثلا شما میتوانید فرد دیگری را بی عیب یا معیوب، پاک یا کثیف، قدیس یا گناهکار بدانید.
درمانگری که رویکرد شناخت درمانی دارد با این فرض عمل می کند که برای ایجاد تغییر طولانی مدت در احساسات و رفتارهای ناکارآمد باید افکار ناکارآمد را اصلاح کرد. درمانگر از طریق آموزش به فرد کمک میکند که احساسات و رفتارهای ناکارآمد خود را شناسایی و ارزیابی کند و به این درک برسد که چگونه شناخت (cognition) بر احساسات و رفتار آنها و حتی بر روی رویدادهای محیطی تاثیرگذار است. در شناخت درمانی، فرد یاد میگیرد که واقعبینانهتر به موضوعات نگاه کند، بهویژه در زمانهایی که گرایش به سمت تفکرات فاجعهآمیز (catastrophic thinking) می رود.
پس از اینکه فرد تاثیر افکار منفی غیر واقعی خود را متوجه شد، آنگاه درمانگر شرایطی را فراهم میکند که در آن فرد بتواند افکار خودکار (automatic thoughts) خود را در برابر واقعیت با بررسی و سنجش شواهد موافق و مخالف آنها مورد آزمون قرار دهد. همچنین فرد باید تعداد دفعاتی که در طی روز افکار ناکارآمد به او هجوم میاورند را با دقت نظارت کند؛ روش موثر برای این کار پاسخ به یک سئوال مهم خواهد بود: «چه شواهدی برای این نوع باور و یا فکر من وجود دارد؟» درمانگر در این رابطه نقش بسیار مهمی خواهد داشت و به فرد کمک خواهد کرد تا این افکار را بطور انتقادی مورد بررسی قرار دهد و سپس با توجه به یک سری تکالیف، انجام آزمایش های رفتاری، جمع آوری داده ها در مورد فرضیات آنها، و شکل دادن تفسیرهای جایگزین، مسیر تغییر را برای فرد روشن و آسان سازد.
شناخت درمانی در ابتدا بعنوان رویکردی برای درمان افسردگی بکار گرفته شد، اما یکی از دلایل محبوبیت شناخت درمانی به دلیل پشتیبانی قوی تجربی برای چارچوب های نظری است که در رابطه با بیماری های روانی ارائه داده است. شناخت درمانی بدنبال تشخیص بیماری (diagnosis) در فرد نیست، بلکه تمرکز بر روی مشکلات حال حاضر فرد میباشد، هر چند ممکن است درمانگر برای یافتن منشا مشکلات به گذشته نیز رجوع کند.اهداف این رویکرد شامل ارائه تسکین علائم، کمک به فرد در برطرف ساختن مشکلات و آموزش راهبردهای پیشگیری از بازگشت به حالت پیشین (relapse) است. شناخت درمانی برای درمان بیماری های گوناگونی همچون فوبیا (phobias) ، اختلالات روان تنی (psychosomatic)، اختلالات خوردن (eating disorders)، عصبانیت (anger)، اختلالات هراس (panic)، اختلالات اضطراب فراگیر (generalized anxiety disorders)، اختلالات شخصیت مرزی (borderline personality disorders)، اختلالات شخصیت خودشیفته (narcissistic personality disorders)، اختلالات اسکیزوفرنی (schizophrenic disorders)، سوء مصرف مواد (substance abuse)، زوج و خانواده درمانی (couples and families therapy)، مشاوره طلاق (divorce counseling)، آموزش مهارت و مدیریت استرس (stress management) و بسیاری دیگر از بیماری ها طراحی شده است.
لازم به ذکر است که متخصصان باید آموزش و تجربه خاصی در ارائه مداخلات درمان شناختی-رفتاری برای رسیدگی موثر به طیف وسیعی از مسائل بهداشت روان داشته باشند. جستجوی خدمات از یک متخصص واجد شرایط و دارای مجوز که در شناخت درمانی تخصص داشته باشد و درک خوبی از نیازها و نگرانی های خاص شما داشته باشد بسیار مهم است.
Farshid Rashidifar (MSW, RSW, Registered Social Worker, Psychotherapist)
Factor Inwentash School Of Social Work
University of Toronto
留言