نقش آبراهام مزلو در روانشناسی انسان گرایانه
- Farshid Rashidifar
- May 9, 2023
- 3 min read
فرشید رشیدی فر
مشاور و روان درمانگر
روانشناسی انسانگرایانه (humanistic psychology) دیدگاهی است که بر توجه کردن به کلیت فرد، و بر مفاهیمی مانند اراده آزاد (free will) ، خودکارآمدی (self efficacy) و خودشکوفایی (self actualization) تأکید دارد. روانشناسی انسانگرا به جای تمرکز بر کاستی های انسانی، تلاش میکند تا به افراد کمک کند تا پتانسیلهای خود را بشناسند و سپس رفاه را برای خود به حداکثر برسانند.
یکی از چهره های پیشگام در روانشناسی انسانگرایانه آبراهام مزلو (Abraham Maslow) بود که تاثیر بسیار مهمی در توسعه این رویکرد، و بخصوص در درک بیشتر خودشکوفایی (self actualization)، ارائه داد. تاثیر فکری و فلسفی مزلو را در بسیاری از ایده های کارل راجرز (Carl Rogers)، یکی دیگر از بنیانگزاران روانشناسی انسانگرایانه، به ویژه در مورد جنبه های مثبت انسانی و یک فرد کاملاً کارآمد، میتوان مشاهده کرد.مازلو رویکرد فروید به روانشناسی را به دلیل توجه بیش از اندازه او به جنبه بیماری و منفی طبیعت انسان مورد انتقاد قرار داد. مزلو معتقد بود که تحقیقات زیادی در مورد اضطراب، خصومت و روان رنجوری انجام شده است و در مورد شادی، خلاقیت و خودشکوفایی تحقیقات بسیار اندک است. خودشکوفایی موضوع اصلی کار آبراهام مزلو بود که میتوان به نوعی، جنبش روانشناسی مثبت (positive psychology)، که در چند سال اخیر مطرح شده است را به موجب فلسفه انسانگرایانه مزلو، به خصوص خودشکوفایی، دانست.
مطالعات مزلو در رابطه با «افراد خودشکوفا» جنبه های متفاوتی را از آنها نسبت به "افراد عادی" نشان داد. ویژگی های اصلی این افراد عبارتند از:
خودآگاهی (self awareness)
آزادی (freedom)
صداقت و مراقبت (honesty and caring)
اعتماد (trust)
خودمختاری (autonomy)
از ویژگی های دیگر افراد خودشکوفا میتوان به این موارد نیز اشاره کرد: ظرفیت پذیرش نايقيني ها و مسائلی که در آنها عدم اطمینان وجود دارد، نیاز به حریم خصوصی و تنهایی، داشتن ظرفیت در ایجاد و حفظ روابط میان-فردی عمیق و شدید، مراقبت واقعی از دیگران، جهت داشتن درونی به جای تمایل به برآورده سازی انتظارت دیگران، عدم وجود دوگانگی های درونی در رابطه با موضوعاتی همچون عشق/نفرت و قدرت/ضعف، و در نهایت داشتن حس شوخ طبعی. این موارد در تحقیقات کارل راجرز بر روی افراد خود شکوفا نیز مطرح شد و از آنها بعنوان محوری در فلسفه فرد-محور (person centered) نام برده شده است.

مزلو سلسله مراتبی را از نیاز های فرد ارائه داد که از آنها بعنوان منابع اصلی انگیزه فردی نام برده است که اساسی ترین آنها نیازهای فیزیولوژیکی (physiological needs) است––اگر گرسنه و تشنه باشیم، توجه ما معطوف به رفع این نیازهای اولیه خواهد شد. سپس، نیازهای ایمنی (safety needs) هستند که شامل احساس امنیت و ثبات است. در ادامه، هنگامی که نیازهای جسمی و ایمنی ما برآورده شد، نیاز برای تعلق و عشق (belonging and love) دغدغه ما میشوند و پس از براورده شدن این نیاز ها، نیاز به مقام و احترام (esteem needs) چه از سمت خود و چه از طرف دیگران اهمیت پیدا خواهد کرد. تنها پس از برآورده شدن نیازهای اساسی مطرح شده است که فرد قادر به رسیدن و تجربه خودشکوفایی (self actualization) خواهد شد. عامل کلیدی که تعیین می کند کدام نیاز در یک زمان معین غالب است، میزان ارضای نیازهای پیشین آن است. مثلاً اگر عزت نفسمان پایین باشد، نمیتوانیم به خودشکوفایی برسیم.
کلام پایانی
دیدگاه فلسفی انسان گرایی یا اومانیستی بر این باور است که ایجاد شرایط مناسب میتواند باعث رشد هر فرد شود و او را به سمت خودشکوفایی سوق دهد. تاکید مزلو بر جنبه سالم و مثبت انسان میباشد که تمرکز آن بر شادی، خلاقیت و خودشکوفایی است. فلسفه انسان گرایی که رویکرد فرد-محوری بر آن استوار است، در نحوه نگرش، رفتارها و برخوردهایی است که از سمت روان درمانگر بروز داده می شوند که به موجب آنها فضایی مناسب برای توسعه دادن ظرفیت ها و تغیرات سازنده در فرد فراهم خواهد شد که به گفتهٔ راجرز، اساس تحول فردی و اجتماعی میباشند.
Farshid Rashidifar (MSW, RSW, Psychotherapist)
Factor Inwentash School Of Social Work
University of Toronto
Comentarios