رویکردهای روان درمانی
- Farshid Rashidifar
- Apr 30, 2023
- 6 min read
Updated: Jun 2, 2023
فرشید رشیدی فر
مشاور و روان درمانگر
مطالبی را که در زیر خواهید خواند مجموعه ای از رویکرد های تراپی (psychotherapy approaches) است که روان درمانگران در رابطه با مراجعین خود به کار میگیرند. هر روان درمانگر شیوه خاص خودش را برای ارائه روان درمانی دارد که اصولا بر اساس یک یا چند نوع از شیوه های کلی مرسوم روان درمانی میباشد. در اینجا سعی کردم این رویکرد ها را با توجه به اهمیتی که دارند بطور خلاصه ذکر کنم. این اطلاعات به شما کمک میکند دیدگاهی متعادل از ایدههای اصلی هر یک از نظریهها به دست بیاورید و شما را با تکنیکهای عملی که معمولاً مشاوران به کار میگیرند، آشنا میکند.
لازم به ذکر است که ارائه روان درمانی، به موجب تخصصی بودن آن، نیاز به سالیان سال تجربه حرفه ای و تحصیلی دارد و صرفا آگاهی نسبی که مطالب زیر به شما ارائه میکند برای ارائه روان درمانی قطعا کافی نخواهند بود.
رویکردهای روان پویشی (Psychodynamic Approaches)
روانکاوی (psychoanalysis)
بنیانگذار: زیگموند فروید. نظریه رشد شخصیت، فلسفه ماهیت انسان، و روشی از روان درمانی که بر عوامل ناخودآگاهی که رفتار را برمی انگیزند، تمرکز دارد. توجه به وقایع ۶ سال اول زندگی، عوامل تعیین کننده رشد بعدی شخصیت است.
روانکاوی (psychoanalysis) عمدتاً مبتنی بر بینش (insight)، انگیزه ناخودآگاه (unconscious motivation) و بازسازی شخصیت (reconstruction of the personality) است. مدل روانکاوی تأثیر عمده ای بر سایر سیستم های قراردادی روان درمانی داشته است. برخی از شیوههای درمانی اساساً امتداد روانکاوی هستند، برخی دیگر اصلاح مفاهیم و رویههای تحلیلی (analytic concepts and procedures) هستند، و برخی دیگر موضعهایی واکنشی هستند که در برابر روانکاوی پدیدار شدند. بسیاری از نظریه های مشاوره و روان درمانی، اصول و فنون مورد استفاده خود را از رویکردهای روانکاوی اقتباس و ادغام کرده اند.
درمان آدلری (Adlerian therapy)
بنیانگذار: آلفرد آدلر (Alfred Adler) . این یک مدل رشد است که بر مسئولیت پذیری، ساختن سرنوشت خود و یافتن معنی و اهداف برای ایجاد یک زندگی هدفمند تأکید دارد.
درمان آدلری (Adlerian therapy) از بسیاری جهات با نظریه روانکاوی متفاوت است، اما به طور کلی می توان آن را یک دیدگاه تحلیلی در نظر گرفت. روان درمانانی که از آدلریان تراپی بعنوان روش غالب خود استفاده میکنند ، بر معنی (meaning)، اهداف (goals)، رفتار هدفمند (purposeful behavior) ، کنش آگاهانه (conscious action)، تعلق (belonging) وعلاقه اجتماعی (social interest) تمرکز می کنند. اگرچه نظریه آدلری رفتار فعلی را با مطالعه تجربیات دوران کودکی توضیح می دهد، اما بر پویایی ناخودآگاه تمرکز نمی کند.
درمان های تجربی و رابطه محور (Experiential and Relationship Oriented Therapies)
رویکرد اگزیستانسیال
چهره های کلیدی: ویکتور فرانکل (Victor Frankl) ، رولو می (Rollo May) و اروین یالوم (Irvin Yalom).
در واکنش به روان درمانی به عنوان سیستمی از تکنیک های کاملاً تعریف شده، این مدل بر موضوع «کلیت انسانی« فرد تاکید دارد، مانند آزادی و مسئولیت، اضطراب، احساس گناه، آگاهی از محدودیت ها و میرا بودن، ایجاد معنی در جهان و شکل دادن به آینده خود با توجه به انتخاب های فردی. این رویکرد یک مکتب درمانی واحد با یک تئوری روشن و مجموعه ای سیستماتیک از تکنیک های روان درمانی نیست، بلکه فلسفه ای از مشاوره است که بر روش های متفاوت درک دنیای ذهنی فرد تاکید می کند.
رویکرد فرد محور (person centered approach)
بنیانگذار: کار راجرز (Carl Rogers)
این رویکرد در طول دهه ۱۹۴۰ به عنوان یک واکنش غیر مستقیم علیه روانکاوی توسعه یافت. رویکرد فرد محور که ریشه در یک فلسفه انسان گرایانه دارد، بر نگرش، روش و رفتار های اساسی درمانگر تأکید دارد و بر این اساس پایه ریزی شده است که کیفیت رابطه مراجع و درمانگر، تعیین کننده اصلی نتایج فرآیند درمانی است. از نظر فلسفی، این رویکرد فرض را بر این می گمارد که مراجع ظرفیت خودراهبری (self direction) را بدون هدایت و مداخله فعال (active intervention) از طرف درمانگر دارد.
گشتالت درمانی (Gestalt therapy)
بنیانگذاران: فریتز (Fritz) و لورا پرلز(Laura Perls).
یکی دیگر از رویکردهای تجربی گشتالت درمانی است که به عنوان یک واکنش در برابر درمان تحلیلی ایجاد شد. این روش طیف وسیعی از تدابیر را برای کمک به مراجعان برای کسب آگاهی از آنچه در«اینجا و اکنون» تجربه میکنند ارائه میکند - یعنی در زمان حال. برخلاف درمانگران فرد محور، درمانگران گشتالت تمایل دارند نقش فعال بودن خود در حین تراپی را با توجه به سر نخ هایی که مراجع از مشکلات خودارائه میدهد ایفا کنند. این رویکرد درمانی تمرکز را بر احساسات به عنوان مسیری برای ایجاد تغییر میگذارد و به یک معنی میتوان آن را درمان متمرکز بر احساس (emotion focued therapy) در نظر گرفت.
رویکردهای شناختی رفتاری (cognitive behavioral approaches)
رویکردهای شناختی رفتاری (cognitive behavioral approaches) گاهی اوقات به عنوان درمانهای کنشمحور شناخته میشوند، زیرا بر تبدیل بینشها (insights) به کنش رفتاری (behavioral action) تأکید دارند. این رویکردها شامل واقعیت درمانی (reality therapy)، رفتار درمانی (behavior therapy)، رفتار درمانی احساسی-منطقی (rational emotive behavior therapy) و شناخت درمانی (cognitive therapy) است.
رفتار درمانی (behavior therapy)
چهره های کلیدی: ب اف اسکینر(B F Skinner) ، آرنولد لازاروس (Arnold Lazarus) ، و آلبرت بندورا (Albert Bandura).
این رویکرد بر«یادگیری» برای حل مشکلات رفتاری خاص تمرکز دارد. نتایجی که در رفتار فرد به موجب یادگیری های جدید مشتق میشود همیشه در معرض بازبینی های دائم برای تغییر و بهبود روش های درمانی میباشند. روند فعلی در رفتار درمانی به سمت توجه بیشتر به عوامل شناختی به عنوان عوامل مهم تعیین کننده رفتار میباشد.
شناخت درمانی (cognitive behavioral therapy)
چهره های کلیدی: ا تی بک (A T Beck) شناخت درمانی را پایه گذاری کرد که نقش اصلی را به موضوع «تفکر» می دهد زیرا مستقیما بر رفتار تأثیر می گذارد. جودیت بک (Judith Beck) به توسعه CBT ادامه می دهد و دونالد مایچنبام (Donald Meichenbaum) یکی از اعانه دهندگان برجسته در توسعه شناخت درمانی میباشد.
رفتار درمانی احساسی-منطقی (rational emotive behavior therapy)
چهره های کلیدی: آلبرت الیس (Albert Ellis) رفتار عاطفی منطقی را پایه گذاری کرد، یک مدل درمانی بسیار آموزشی، شناختی، عمل گرا که بر نقش تفکر و سیستم باور به عنوان ریشه مشکلات شخصی تأکید می کند.
رفتار درمانی احساسی-منطقی و شناخت درمانی (CBT) ضرورت یادگیری چگونگی به چالش کشیدن باورهای نادرست (inaccurate beliefs) و افکار خودکار (automatic thoughts) که منجر به مشکلات رفتاری می شود را برجسته می کند. این رویکردهای رفتاری شناختی برای کمک به افراد برای تجدید نظر در مفروضات نادرست و مخرب و ایجاد الگوهای جدید استفاده می شود.
واقعیت درمانی (reality therapy)
موسس: ویلیام گلاسر (William Glasser)
این رویکرد کوتاه مدت مبتنی بر تئوری انتخاب (choice theory) است و بر رفتار فعلی مراجعان و مسئولیت پذیری آنها تمرکز دارد و تاکید را بر ایجاد طرح های درمانی واضح و روشن برای رفتارهای جدید میگذارد. از طریق فرآیند درمانی، فرد میتواند روشهای مؤثرتری برای برآوردن نیازهای خود بیاموزد.
سیستم ها و رویکردهای پست مدرن (Systems and Postmodern Approaches)
جهت گیری سیستمی (systems perspectives)
جهت گیری سیستمی بر اهمیت درک افراد در بافت محیطی که بر رشد آنها تأثیر می گذارد تأکید می کند. برای ایجاد تغییر در فرد، توجه به این نکته ضروری است که چگونه شخصیت فرد تحت تأثیر اجتماعی شدن (socialization)، فرهنگ، خانواده و سایر سیستم های غالب بر زندگی فرد قرار گرفته است.
درمان فمینیستی (feminist therapy)
منشا این رویکرد از تلاشهای بسیاری از زنان شکل گرفت که چند تن از آنها ژان بیکر میلر(Jean Naker Miller)، کارولین زرب انس (Carolyn Zerbe Enns) ، اولیوا اسپین (Olivia Espin) و لورا براون (Laura Brown) هستند. تمرکز اصلی درمان فمینیستی بر حول محور سرکوب روانی زنان میچرخد. این رویکرد با تمرکز بر محدودیتهای تحمیلشده توسط مسائل اجتماعی-سیاسی، به رشد هویت، خود پنداری، اهداف و آرزوها و رفاه عاطفی زنان میپردازد.
رویکردهای پست مدرن (postmodern approaches)
تعدادی از چهره های کلیدی با توسعه این رویکردهای مختلف درمانی مرتبط هستند. استیو دی شازر (Steve de Shazer) و اینسو کیم برگ (Insoo Kim Berg) از بنیانگذاران رویکرد درمان مختصر، راه حل محور (solution focused brief therapy) هستند. مایکل وایت (Michael White) و دیوید اپستون (David Epston) چهره های اصلی مرتبط با روایت درمانی (narrative therpy) هستند. ساختگرایی اجتماعی (social constructionism)، رویکرد درمان مختصر، راه حل محور، و روایتدرمانی، همگی بر این فرض استوارند که حقیقت یک امر واحد نیست، بلکه اعتقاد بر این است که واقعیت از طریق تعامل انسانی ساخته می شود. این رویکردها افراد را متخصص در امور زندگی خود میدانند، از آن جهت هیچ کسی بهتر از خود فرد نمیتواند بهترین راه حال ها را برای مشکلات خود پیدا کند. همچنین رویکرد های درمانی پست مدرن و سیستمی بر این تمرکز دارند که مردم چگونه زندگی خود را در چارچوب سیستم ها (systems)، تعاملات (interactions) ، شرطی شدن اجتماعی (social conditioning) و گفتمان (discourse) شکل می دهند.
سیستم خانواده درمانی (family systems therapy)
تعدادی از چهرههای مهم پیشگام رویکرد سیستمهای خانواده بودهاند، از جمله آلفرد آدلر(Alfred Adler)، موری بوون (Murray Bowen)، ویرجینیا ساتر(Virginia Satir) ، کارل ویتاکر (Carl Whitaker)، سالوادور مینوچین (Salvador Minuchin)، جی هیلی (Jay Haley) و کلو مادانز (Cloe Madanes).
این رویکرد سیستمی بر این فرض استوار است که کلید تغییر فرد درک و کار با خانواده است.
کلام پایانی
هر رویکرد درمانی دارای ابعاد مفیدی است. موضوع "درست" یا "نادرست" بودن یک نظریه نیست، زیرا هر نظریه آگاهی منحصر به فردی به درک از انسان ارائه می دهد. پذیرش یک مدل درمانی لزوماً به معنای رد سایر مدل ها نیست. اما موردی که روان درمانگران باید در رابطه با مراجعانشان به آن توجه کنند ارائه یک سیستم درمانی است که سه جنبه افکار (thinking)، احساسات (feelings)، و رفتار (behaviors) مراجعان را مورد بررسی دقیق و سیستمیک قرار بدهد و خود را محدود به یک نوع روش و یا نظریه درمانی نکنند و بر اساس ارزیابی صحیح روشی موثر را برای بهبود مراجع اتخاذ کنند.
Farshid Rashidifar (MSW, RSW, Registered Social Worker, Psychotherapist)
Factor Inwentash School Of Social Work
University of Toronto
Comments